خرگوش ها *** ممتاز و نمونه شدن برای یک سال است، و ماندگار شدن برای یک عمر؛ سلام بر معلّمی که هر سال نمونه است و یک عمر ماندگار ...ـ * * ***

در زمان های قدیم بیشتر چیزها مثل امروز نبودند ، مثلا خرگوش ها زیر زمین زندگی نمی کردند .
بله ، درسته ! خرگوش ها بر روی درختان زندگی می کردند و با آن دست و پا های قوی شان می توانستند خیلی خوب از درختان بالا بروند و در داخل درختان با آن دندان های قوی شان تنه های درختان را به شکل زیبایی دایره مانند درست می کردند .
خرگوش ها از دو چیز خیلی خوششان می آمد . یکی از چیز های خوب و جالب و دیگری از آرامش . در اصل خرگوش ها دوست داشتند یک روز آرام و خوب داشته باشند .
همه چیز به خوبی پیش می رفت و همیشه آرامشی بین برگ های درختان بود و جالب تر این بود که پرنده ها هم برای ملاقات و دیدن خرگوش ها ، پیش آنها می رفتند .
خرگوشی میان خرگوش ها بود که خرگوشِ بزرگ نام داشت . او از همه زیباتر و با تجربه تر بود و همه به او احترام می گذاشتند . اما او با بقیه ی خرگوش ها فرق داشت و از آرامش خوشش نمی آمد . او بر عکس همه ی خرگوش ها عاشق مسافرت و چیز های هیجان انگیز بود . او با تمام خانواده اش که خانواده ای بزرگ هم بودند بر روی یکی از درختان زندگی می کرد .

امروز خرگوش ها می خواستند که یک روز ساکت و آرامی را داشته باشند . آنها همگی مرتب بر روی شاخه های درختان نشسته بودند که ناگهان درختان شروع به تکان خوردن کردند . خرگوش ها به صورت ترسناکی هیجان زده شده بودند . اما خرگوش بزرگ به آرامی از شاخه ی درخت بر روی تنه ی درخت آمد و خودش را به پائین رسانید که ببیند آن پائین چه خبر شده است . وقتی خرگوش بزرگ به پائین آمد دید که برگ های درختان بر روی زمین ریخته است و درختان در حال تکان خوردن هستند . خرگوش بزرگ ، زرافه ای را دید که شاخه های درختان را در دهان کرده بود و داشت برگ های آنها را می جوید . خرگوش بزرگ که هیچ چیز از ماجرا متوجه نشد ، برای مدتی محو تماشای زرافه شد و به اطرافش نگاه کرد که دید زرافه های دیگری هم در کنار درختان دیگر ایستاده اند و آنها هم دارند برگ های درختان را می خورند .

خرگوش بزرگ از زرافه ای پرسید : چرا شما ها دارید این کار ها را انجام می دهید ؟
چون زرافه هنوز شاخه ی درخت در دهانش بود و نمی توانست صحبت کند در جواب گفت : ما...م...ما...م...و....
خرگوش بزرگ از زرافه پرسید : موضوع چی است ؟
زرافه دست از خوردن کشید و رو به خرگوش کرد و گفت : همه ی زرافه ها گردن درازی دارند و به همین دلیل می توانند همه چیز را خوب از پشت تپه ها ببینند ، و درست به هین دلیل زرافه ها می توانند غذای خودش را که برگ تازه است ، از روی درختان نوش جان کنند . برای همین آمده ایم در این جنگل که برگ های درختان را بجویم .

خرگوش های دیگر که شنیدند خرگوش بزرگ چی پرسید و چی شنید به فکر عمیقی فرو رفتند و به این نتیجه رسیدند که با وجود این زرافه های گردن دراز دیگر جنگل آرامی نخواهند داشت .
خرگوش بزرگ که می خواست خرگوش های دیگر در آرامش باشند از شتر مرغ ها شنید که آن جا های دور ، پشت آن تپه ها منطقه ی ساکتی است ، برای همین خرگوش بزرگ را راهنمایی کردند که به آن منطقه برود .
خرگوش بزرگ وقتی به آنجا رسید دید که واقعا ساکت است ، اما تنها یک اشکال وجود داشت ، آن هم اینکه در همسایگی آنها خفاش های زیادی زندگی می کردند . اصلا منطقه ای جالبی نبود ، اما خوب ، هر چه بود ساکت بود . برای همین خرگوش بزرگ رفت تا بقیه ی خرگوش ها را به این منطقه بیاورد .

خرگوش ها به آن منطقه آمدند و به بالای درختان رفتند و آنجا را برای زندگی انتخاب کردند . اما متاسفانه این ماجرا زیاد دوام پیدا نکرد . در همان روزهای اول خفاش ها شروع به سر و صدا و شلوغی کردند . صداها بدتر و بدتر شد و بیشتر . طوری که خرگوش ها دیگر صدای خودشان را نمی توانستیند بشنوند .
خرگوش ها که دیگر اعصابشان از این بابت خرد شده بود شروع کردند به فکر کردن تا شاید راه چاره ای پیدا کنند .
در همین لحظه راه حل خوبی به فکر خرگوش بزرگ رسید . فکر خرگوش بزرگ کمی عجیب بود اما به امتحانش می ارزید . خرگوش بزرگ خرگوش ها را دور خود جمع کرد و گفت :
اگر همه خرگوش ها دست به دست هم دهند و یک گودال بزرگ زیر زمین درست کنند ، حتما آنجا ساکت و آرام خواهد بود .
خرگوش ها که از فکر خرگوش بزرگ تعجب کرده بودند به دلیل اعتمادی که به او داشتند حرفش را قبول کرده و شروع به کندن زمین کردند تا شاید بتوانند محل آرامی برای زندگی کردن درست کنند .

جالب بود که فکر خرگوش بزرگ درست بود و خرگوش ها خیلی زود توانستند گودال بزرگی بکنند و در آن زندگی کنند . گذشت و گذشت تا آنکه خرگوش ها به زندگی کردن در زیر زمین عادت کردند .
اما حالا درست در زمان ما خرگوش ها دیگر نمی توانند از درختان بالا بروند ، چون ناخن های آنها به خاطر کندن زمین کند شده است . اما در عوض مکان خوبی را برای زندگی پیدا کرده اند که از این بابت خوشحال هستند .


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:




تاریخ: 19 / 9برچسب:,
ارسال توسط آموزشگاه امیرکبیر(گلپایگان)
آخرین مطالب

آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی

آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 24
بازدید دیروز : 10
بازدید هفته : 34
بازدید ماه : 173
بازدید کل : 15998
تعداد مطالب : 133
تعداد نظرات : 28
تعداد آنلاین : 1

هواشناسی گلپایگان