در یک باغچه کوچک ، دو درخت زندگی می کردند . یکی درخت آلبالو و دیگری درخت گیلاس .
این دو تا همسایه با هم مهربان نبودند و قدر هم را نمی دانستند ، بهار که می رسید شاخه های این دو تا همسایه پر از شکوفه های قشنگ می شد ولی به جای این که با رسیدن بهار این دو هم مهربان تر و با صفا تر بشوند بر سر شکوفه هایشان و این که کدامیک زیبا تر است ، بحث می کردند .
در فصل تابستان هم بحث آنها بر سر این بود که ...
در زمان های قدیم بیشتر چیزها مثل امروز نبودند ، مثلا خرگوش ها زیر زمین زندگی نمی کردند .
بله ، درسته ! خرگوش ها بر روی درختان زندگی می کردند و با آن دست و پا های قوی شان می توانستند خیلی خوب از درختان بالا بروند و در داخل درختان با آن دندان های قوی شان تنه های درختان را به شکل زیبایی دایره مانند درست می کردند .
خرگوش ها از دو چیز خیلی...
بسم الله الرحمن الرحیم
"طرح درس روزانه ورزش"
درس: ورزش و تربیت بدنی پایه: چهارم ابتدایی کلاس: تعداد دانش آموزان: آموزشگاه: امیرکبیر سال تحصیلی: 90/91 مدت اجرا: 50 دقیقه اجرا: دبیرتربیت بدنی · هدف کلی درس: *تمرین تقویت، نظم و انضباط و همکاری اجتماعی · اهداف رفتاری: دانش آموزان در پایان درس قادر خواهند بود؛...
در جنگلی بزرگ و زیبا ، حیوانات مهربان و مختلفی زندگی می کردند . یکی از این حیوانات کلاغ پر سر و صدا و شلوغی بود که یک عادت زشت هم داشت و آن عادت زشت این بود که هر وقت ، کوچکترین اتفاقی در جنگل می افتاد و او متوجه می شد ، سریع پر می کشید به جنگل و شروع به قارقار می کرد و همه حیوانات را خبر می کرد .
هیچ کدام از حیوانات جنگل دل خوشی از کلاغ نداشتند . آنها دیگر از دست او خسته شده بودند تا این که یک روز کلاغ خبر چین وقتی کنار رودخانه نشسته بود و ...
در روزگاران خیلی دور ، مرد خداشناس و مؤمنی زندگی می کرد که همیشه مواظب همه بود و دلش نمی خواست هیچکس حتی یک مورچه هم ، کوچک ترین ناراحتی از او ببیند ! او که غذای همیشگی اش نان بود ، ماهی یکبار یک گونی گندم را می خرید و خودش با آن ، نان می پخت !
روزی به روستای دیگر رفت و یک گونی گندم خرید و...